Gol Sorkh

سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم ...

Gol Sorkh

سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم ...

خسته

ی دفه همه چی برات بی معنی میشه! 

حال مسخره أیه ، هر چند مدت ی بار سراغم میاد ، 

از همه چی خسته ، بیزار 

دیگ  حالی بنویسم و گلایه هم کنم ندارم

بی تایم

یه بعضی وقتا ب خودت میای میبینی حتی انرژیت از اونی هم فک میکنی خَیلی کمتر و امید نداری، 

حالا این ب کنّار ، شنیدم میگن بچه باعث امید ب زندگی و 

ادامه دادن میشه ، 

یکی نمیاد بچش بده ببینیم چ شکلیه

فرار

خیلی

وقتا تنها   راه فرار خوابیدنه...

امروز

سلام 

امیدوارم حال ادما خوب باشه، امید تو این کشور برا همه روز ب روز کمتر میشه . زیاد سیاسی نیستم ولی

این قطعی اینترنت و این خر فرض کردنمون 

دیگ داره حال بهم میزنه ،نمیدونم چ گناهی کردیم ایران 

ب دنیا امدیم خخخ

ولش همینجوری داغون هستیم حالا بخایم 

ضدحالای این کشور رو هم مرور کنیم .

زیاد کار خاصی امروز نکردم 

غروب ک از باشگاه برگشتم . تو حیاط مار دیدم 

خلاصه ی ساعت تو درخت درگیرش بودم

اخرش هم قصر در رف خخخ

و حالا کجا کمین کرده ک بیاد انتقام بگیره خدا میدونه 

راستش بهش حق میدم دنبال انتقام باشه 

اخه ببخشی یا بسپاری ب خدا 

خدا هم مهربون میبخشه 

پس بهتره با تمام توانی ک میتونی جواب بدی و انتقامت بگیری

تو زندگیم ب ادمای زیادی حال دادم و کمکشون کردم از مرام و معرفت و خانواده و مال و پولم براشون زدم ولی اخرش با

حرومزادگی جوابم دادن و در حقم کاری کردن ک حتی 

خود خدا هم مات موند و کفت واقعا اینا بندهای منن؟؟؟

جل المخلوق!!!

خلاصه بگذریم داشتم میگفتم 

من صبرم زیاد 

منتظر میمونم 

میگن هرچیزی ب وقتش ، 

منم 

منتظرم وقتش برسه.

این حرفا الکی و بیخیال 

از گل سرخم بیخبرم کاش خبری ازش میشد 

کاش ب صورت اتفاقی یا تصادفی 

جایی میدیدمش 

دلم 

تنگشه!

اندکی حرف

سلام  وقت بخیر امروز راستش بازی میکردم با گوشی حسم نمیکشید بیام پست بزارم 

شاید هف هش ساعت Fishdoomبازی کردم 

و البته کوییز هم سر زدم خخخ 

این روزا ذهنم بیش از حد 

درگیر مسائلی میشه ک برأی روحیم خوب نیس 

پس باید 

ی جوری خودم مشغول کنم ، 

اینک بلاتکلیف هم هستم بی تاثیر نیست 

موندم چ کنم ، نگاهی ب گذشته میکنم ک دست از همه چی کشیده بودم و قصد داشتم 

سفر کنم و برم از اینک کشور !!! 

ولی اتفاقی ک باعث شد بمونم و بخام تصمیمی برأی 

اینده بگیرم تو بودی 

و حالا من موندم از کجا و چجوری شروع کنم 

اصن 

این شروع کردن ارزشش رو داره 

چی بگم والا بزار ی بار هم شده ایقد منفی ننویسم.

این نوشتن واسه اروم کردن ذهنمه

راستش کسی نیست باهاش حرف بزنم 

یا کسی باشه درکم کنه 

فقط مینویسم ک از ذهنم بره بیرون یکم 

جا خالی بشه 

برأی حال بهتر ،

چند روز دیگ پاییز میاد و اول مهر 

همون حس غریب ناخواسته داره

کشیده میشه طرفم 

الان ک دیگ مدرکم گرفتم 

تصمیمی هم برأی ادامه تحصیل ندارم 

نمیدونم 

چرا بازم برأی روزهای تعطیل و بخصوص جمعه تنگه میشه خخخ 

چی دارم میگم نمیدونم .

کجا بودیم ؟ اره یادم امد اینده !! 

راستش ی مشاور احتیاج دارم ی روانشناس خوب

خودمم گول میزنم الان چند سال امروز فردا میکنم ،

کدوم یکی از این روزا باشه و عجل بیاد 

و پر بکشیم 

خدا میداند

اما...

همین ک تو هستی روی این زمین و نفس میکشی 

خودش جای امیدواری و حال خوبه

من ک از تو بیخبرم 

ولی هر لحظه و هر حال 

ارزو و دعایم حال خوبته 


راستی ... 

هیچی 

شبت بخیر زیبای من '