سلام وقت بخیر امروز راستش بازی میکردم با گوشی حسم نمیکشید بیام پست بزارم
شاید هف هش ساعت Fishdoomبازی کردم
و البته کوییز هم سر زدم خخخ
این روزا ذهنم بیش از حد
درگیر مسائلی میشه ک برأی روحیم خوب نیس
پس باید
ی جوری خودم مشغول کنم ،
اینک بلاتکلیف هم هستم بی تاثیر نیست
موندم چ کنم ، نگاهی ب گذشته میکنم ک دست از همه چی کشیده بودم و قصد داشتم
سفر کنم و برم از اینک کشور !!!
ولی اتفاقی ک باعث شد بمونم و بخام تصمیمی برأی
اینده بگیرم تو بودی
و حالا من موندم از کجا و چجوری شروع کنم
اصن
این شروع کردن ارزشش رو داره
چی بگم والا بزار ی بار هم شده ایقد منفی ننویسم.
این نوشتن واسه اروم کردن ذهنمه
راستش کسی نیست باهاش حرف بزنم
یا کسی باشه درکم کنه
فقط مینویسم ک از ذهنم بره بیرون یکم
جا خالی بشه
برأی حال بهتر ،
چند روز دیگ پاییز میاد و اول مهر
همون حس غریب ناخواسته داره
کشیده میشه طرفم
الان ک دیگ مدرکم گرفتم
تصمیمی هم برأی ادامه تحصیل ندارم
نمیدونم
چرا بازم برأی روزهای تعطیل و بخصوص جمعه تنگه میشه خخخ
چی دارم میگم نمیدونم .
کجا بودیم ؟ اره یادم امد اینده !!
راستش ی مشاور احتیاج دارم ی روانشناس خوب
خودمم گول میزنم الان چند سال امروز فردا میکنم ،
کدوم یکی از این روزا باشه و عجل بیاد
و پر بکشیم
خدا میداند
اما...
همین ک تو هستی روی این زمین و نفس میکشی
خودش جای امیدواری و حال خوبه
من ک از تو بیخبرم
ولی هر لحظه و هر حال
ارزو و دعایم حال خوبته
راستی ...
هیچی
شبت بخیر زیبای من '