ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
من دیشب مث هر شب اصن خوابم نمیبرد اما نمیدونم دیشب ی مرگ دیگ ای داشتم
ب هیچ وجه تا ٣
نتونستم بخوابم
یکم خابمم برد ساعت ٥:٢٢ بیدار شدم
نتونستم باز بخابم ،چشامم شدن قرمز انگاری خون خالص بهشون تزریق شده
داشتم ب این فکر میکردم ک فک کنم وارد
ی دوران بیخود زندگی شدم
ک هیج جوره زورم بهش نمیرسه و باید تسلیم بشم.
واقعیتش همیشه خودم گول میزدم و شایدم نه مطمین بودم
میتونم این حال بهش غلبه کنم و هر وقت اراده کنم شاید بتونم برگردم مث سابق بشم...
اما
باید بگم واقعا زورم نمیرسه!
و این غمگین ترین
حالی
هس
ک
در حال حاضر
دارم
نگذاراین حال ادامه پیداکنه
خودت رونجات بده باهرسرگرمی مثل ورزش ،فیلم یاهرچی
متاسفانه زندگی درجریانه اگر بااین حال ادامش بدی خیلی زجراورمیشه به خودت کمک کن
میفهمم چی میگی ، همین ک در جریان زندگی ضدحاله ، کاش از جریان می افتاد