دلم ی نامه عاشقانه از یار میخاد
همه چی کاش بر میگشت ب زمان دبیرستان
١٢ سال قبل
همون موقعهایی ک هنوز نمیفهمیدیم چی ب چیه
هنوز اینترنت و گوشی و این چرت و پرتا نبود
همون موقعی ک
من تورو واسه اولین بار دیدم و دلم لرزید
همون موقعی ک همه چی متفاوت بود دلم تورو میخاد
ی عمر راضی نشده بعد ده سال ک رفتی
هنوز تورو میخاد همونجور مث روزای اول
هیچی تغییر نکرده بجز اینک شکسته تر و پیر تر شده
چرا اینجوری شد!!!
بهت ک فکر میکنم و تورو تصور میکنم
ته دلم ی حالت خجالت واری
بهش دست میده!
و ی اشفتگی ک میزنه ب بغض ادمو وصل میشه
ب گلوم و میخاد خفم کنه
نمیدونم این دیگ چ حالیه
من هنوز بعد این همه سال دارم
تو چی داشتی ک من نمیتونم ازت بگذرم و
فراموشت کنم ؟
الان دیگ ناله کردن و حال خرابی چیزی رو درست نمیکنه
ولی کاش میشد خوب شد
مث روزای اولی ک دیدمت همون اندازه با امید
با انرژی و عاشق
نه مث الان
ی افسرده
مریض و نا امید